" يا محمد "
گر نکير و منکر آيد پرسد احوال مرا
يا محمد گويم و گويا شود زبان من
در بغل گيرد مرا قبر، اي خدايا دست گير
مثل مادر آن زمين مشفق شود بر جان من
روز محشر چون سر از خاک لحد بالا کنم
يا محمد گويم و روشن شود چشمان من
نامه ي اعمال من را اگر به دست چپ دهند
سمع پيغمبر شنود آن ناله و افغان من
چند مصرع وصف تو گفت دخترت اي مجتبي
شور مسکين را ز خاک پاي گلبارت شمار
يا محمد گويم و روشن شود ايمان من
نظرات شما عزیزان: